۱۳۹۵ فروردین ۱۱, چهارشنبه

ايران - نگرانی در خصوص وضعیت وخیم سلامتی #زندانی #سیاسی #کُرد #افشین #سهراب‌زاده

ايران  - نگرانی در خصوص وضعیت وخیم سلامتی #زندانی #سیاسی #کُرد #افشین #سهراب‌زاده


به گزارش شبکه حقوق بشر کُردستان، افشین سهراب‌زاده زندانی سیاسی کُرد به دلیل نیاز فوری به معالجه پزشکی و نبود امکانات کافی در بهداری زندان و بیمارستان  میناب در وضعیت خطرناکی بسر میبرد.در طی یک هفته گذشته به دلیل وخیم شدن وضعیت سلامتی افشین سهراب‌زاده در زندان میناب و کاهش فشار خون، او چندین بار از حال رفته و هر بار علی‌الرغم اصرار همبندیهای ایشان برای اعزام به بهداری اما مسولین زندان به بهانه نبود امکانات کافی برای درمان وی از اعزام او به بهداری مخالفت کردند و تنها روز چهازشنبه ۴ فروردین ماه یکی از کارمندان بهداری از پشت میله‌های بند به صورت ایستاده برای او آمپول ترزیق کرده است.روز پنجشنبه ۵ فروردین ماه به دلیل افزایش استفراغ و ادرار خونی این زندانی، مسولین زندان با اعزام او به بیمارستان شهر میناب موافقت کرده و بعد از ۲۴ ساعت بستری در بیمارستان دوباره به زندان میناب بازگردانند شد. مسولین بهداری اعلام کرده که امکان معالجه ایشان در میناب وجود ندارد و باید در اسرع وقت به یکی از بیمارستانهای مجهز در شیراز یا تهران منتقل شود و با توجه به هزینه‌های بالای معالجه این زندانی و ناتوانی خانواده از پرداخت آن، هر روز وضعیت این زندانی وخیم‌تر میشود.در طی یک سال گذشته افشین سهراب‌زاده چندین بار به بیمارستانهای تهران، بندرعباس، شیراز و کرمان منتقل شده و هر بار به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینه‌های درمان به زندان میناب بازگرداننده شده است و در این مدت نیز کل هزینه‌های انتقال نیز از او سیاسی اخذ شده است.افشین سهراب‌زاده، ۲۵ ساله، اهل #کرمانشاه در ۱۸ خردادماه ۸۹ توسط نیروهای اداره اطلاعات شهر #کامیاران بازداشت شد و در زمان بازجویها در بازداشتگاه اداره اطلاعات سنندج برای گرفتن اعترافات ساختگی مورد شکنجه قرار گرفت و  این شکنجه‌ها  سبب شکست بینی و پاره‌گی فتق او شد.وی  از سوی بیدادگاه #سنندج ” به اتهام “ محاربه از طریق عضویت در یکی ازاحزاب کُرد مخالف حکومت (کومه‌له)” به تحمل ۲۵ سال زندان توام با تبعید به زندان میناب محکوم شد. این زندانی سیاسی اسفندماه سال ۹۰ از زندان مرکزی سنندج به #زندان #میناب تبعید شد.بیدادگاه انقلاب سنندج تاکنون از انتقال وی به یکی زندانهای خارج از این استان مخالفت نموده است.
تازه ترين خبر ها  در كانال تلگرام نداي آزادي 
https://telegram.me/NedayeAzadii

نامه زندانی سیاسی سعید شیرزاد به مادر معلم شهید فرزاد کمانگر،عیدی ندارم!

نامه زندانی سیاسی سعید شیرزاد به مادر معلم شهید فرزاد کمانگر،عیدی ندارم!


به نام انسان
سلام دایه سلطنت
مادرجان می خواستم این نامه را که بمناسبت نوروز است برای خودت بنویسم که با کلمه کلمه اش بدانی عیدی ندارم٬ ولی در رقص گلوله و شمشیر و درنهان بودن عشق٬ تصمیم گرفتم که این خونین دل نوشته را که از دردها و رنج ها، استخوان هایم را می سوزاند و خاکستر می کند به پاره ی تنت فرزاد بنویسم که این کمتر از هیچ، با کوله باری از درد و رنج و فقر بر دوش ات سنگینی نکند که کلمه به کلمه و خط به خط اش بغض های رسوب شده ایست در سینه ام.
سلام آقا معلم:
آقا معلم این روزها در میان رنگهای رنگین سفره های هفت سین دل من دریایست از عیدی نداشتن هایی که سالیان زنده گی ام (ببخشید زنده مانی ام) با شعرهای کارو که مملو از درد و رنج و فقر است٬ جوانی ام را به پیری رسانده همانگونه که جوانی جای کودکی ام را گرفت. سالیانی که گذر زمانش، به زندانی کشاندم که روزگاری در رقص قلم ات نامه هایت را که عاشقانه های کودکانه ی کوردستان بود، از همین محصوریت دربندت از سیم های خاردار و دیوارهای بلند گوهردشت برایمان به تصویر می کشیدی.
آقا معلم :
این روزهایم که درد نهان شده ایست در پستوی خنده هایم و برای همراه شدن با لحظات شاد دیگر دوستان دربندم خودم را پشت آن پنهان کرده ام به تو می خواهم بنویسم از عید نداشتن هایی که در کودکی گمشده ام و غوطه ور بودن در محرومیت و محدودیت تنها بهار طبیعتش را بچشم دیدم و بهارش هم در تقویم تاریخ با روز تو و سال اشک «دایه سلطنت» و سال خون کوردستان و سال لعنتی ۸۹ با سرخی ای از خون به یادگار مانده است.
آقا معلم:
مگر می شود عیدی داشت وقتیکه به جرم عشق تروریست خواندنت و امروز جای خالی ات بر سفره ی هفت سین خانه ی محقرتان در کامیاران با اشک های خونین دایه سلطنت پر شده است.
مگر می شود عیدی داشت وقتیکه دستان کارگری ستار بهشتی بر هفت سین گوهرش خالی می شود و جای حضور سردار خلق غلامرضا خسروی بر هفت سین ایرانش با گل های سرخ تزیین می شود و آرامش گوهردشت از نبود سرخ ترین زمانه شاهرخ زمانی که زندان را در خود به زندان کشیده بود.
وقتیکه قاتلان کشتار ۶۷ و قتل های زنجیره ای می شوند امید واهی و روباه بنفش می شود حقوقدان و زندان پر از آنانکه جرمشان عقیده است و اندیشه.
مگر می شود عیدی داشت وقتی که آشوویتس به نام لیبرتی مترادف می شود و باکور به جای نوروز آتش و خون می سراید و حقوق بشر می شود بشر حشر
آقا معلم :
وقتیکه که بو سه های خیابانی غدقن نمی شود و شلاق می شود و جواز عشق بازی می شود قرارداد و کالایی شدن عشقت عید بی معنا میشود.
وقتیکه عقده های زندگی ات را با ضجه زدن های شاهین در سینه ات فریاد بکشی و رسوب کنی مبادا که فریاد کشیدنش شلاق شود و دست و پاهای پینه بسته ات دلخوش باشد به سابیرهاکا و سهمت از این دنیای استثمارگر بشود همان چند خط٬ عیدت هم می شود تمام روزهای بی عید سال.
وقتیکه آرامش و خلوت نت های اسفندیار منفردزاده و شهیار قنبری و شاعرانه های ایرج جنتی عطایی جایشان با کاسه لیسان شعر و موسیقی عوض می شود و شاعر بی نام و نشان صاحب نام می شود و آنکه با رقص قلم اش آزادی را به تصویر می کشد و در پس آن همخانه ی زندان می شود بی عیدی برایم معنا می شود.
وقتیکه زانیار مرادی و لقمان مرادی و هوشنگ رضایی سپیده به سپیده ی هرروز تولدی دوباره می گیرند و چشمان زینب جلالیان به سوی ندیدنی می رود که آبیدر و زریوار در حسرت نگاه کردن هایش بماند.
وقتیکه نام حبیب لطیفی در قفسه های تجارت حقوق بشر به فراموشی سپرده می شود و امیر امیرقلی از فریاد رسانی کوبانی در سهمگین ترین حکمهای سالیان اخیر۲۱٬ سال حکم می خورد و سکوت تاجران حقوق بشر و نام سخی ریگی دانشجوی بلوچ و همان سبزپوش زاهدان در دکان بنفش نشینان خاک می خورد و حکم ۲۰ ساله اش می شود با دو تبعیدش به کارون می شود هوا
آقا معلم:
سالهاست که عیدم در کوچه پس کوچه های فقر رنگ نداری و پینه بستگی به خود گرفته است و در رقص اختلاس ها و دزدی های میلیاردی و سفره های خالی مردم عیدی ندارم.
وقتیکه پسران کوردستان در کودکی گمشده یشان کولبر می شوند و به جنگ گلوله ها می روند و دختران کوردستان از نداری و از فقر فرهنگی به جای مدرسه تن به ازدواج می دهند.
آقا معلم :
سالها قبل در پی راه صمد و کرامت الفبای انسانیتمان آموختی و امروز هم با من بگو. براین بلند بی صدا که غزل دوباره می چکد چگونه لباس سیاهم را از تن برکنم وقتی که در پشت خنده هایم ٬تمام روزهای سال را خون فرا گرفته است و ماشین کشتار اعدام به جلو می تازد و هر روز انسان را به دار می کشد و دستان سیاه کودک واکسی، واکسی می ماند و آن یکی دگیر به اجبار تن اش را و وجودش را به حراج می گذارد و وقتیکه در پی نداری مادر، بخیه ها از چانه ی کودک باز می شود و بی شرمی پزشکی که
آقا معلم :
با همان الفبای انسانیتی که یادمان دادی از عید نداشتن هایم گفتم و در عین عید نداشتنم با همان الفبا می خواهم عید را تبریک بگویم، به مادران عزادار و مادرانی که فرزندانشان در بندند، به تن فروش کنار خیابان و به دخترک گل فروش سینه ی قبرستان، به زحمتکشان دست و پا پینه بسته و به کودکان کار که عید برایشان تکرار تمام روزهای بی عید سال است و به تمام آنانکه از سرکوب ارتجاع و فاشیسم و استثمار سرمایه داری، انسانیت شان بی رنگ و یا کم رنگ شده است. می خواهم به رسم الفبایی که به ما آموختی بگویم که نه عیدی دارم و نه عیدیی ولی عیدتان مبارک
شاگرد ناخلف و تروریستت
سعید شیرزاد - زندان گوهر دشت

تازه ترين خبر ها  در كانال تلگرام نداي آزادي

https://telegram.me/NedayeAzadii

۱۳۹۵ فروردین ۵, پنجشنبه

ایران- خط فقر سه و نیم میلیون تومان شد!

ایران- خط فقر سه و نیم میلیون تومان شد!


بحران فقر و تهی دستی برای بخش های بزرگی از میهنمان در حاکمیت چپاولگر ولی فقیه هر روز ابعاد تازه تری بخود می گیرد. در حالیکه طی سال ۹۴ بسیاری از کارشناسان مسائل اقتصادی خط فقر برای یک خانواده 4 نفری را سه میلیون و دویست هزارتومان تعریف کرده بودند، با آغاز سال نو و بالارفتن سرسام آور قیمت ها در شب عید، یک کارشناس حکومتی در سخنانی گفت: «یک خانوار ۴ نفری با درآمد زیر ۳.۵ میلیون تومان در تهران زیر خط فقر محسوب می شود».
وی در ادامه (سایت حکومتی انتخاب ۳ فروردین ۱۳۹۴) به بحران گرانی و رشد فزاینده تورم از زمان برروی کارآمدن دولت آخوند روحانی اعتراف نموده و می افزاید: «افزایش قیمت ها در سال های گذشته موجب پایین آمدن قدرت خرید خانوارها شد به طوریکه درآمد یک خانواده کفاف خرج های اولیه را هم نمی دهد».
ترجمان این سخنان به معنی گستردگی ابعاد فقر و فلاکت در ایران است. برای نمونه بنابرداده های حکومتی بحران فقر اکنون به بحران فلاکت برای کارگران تبدیل شده است. پیشتر یک کارگزار حکومتی در بخش کارگری در سخنانی ضمن اعتراف به این واقعیت گفته بود: «کارگران حقوقشان بین ۷۱۲ هزار تومان تا ۹۰۰ هزار تومان است که از این میزان حقوق هم باز مالیات کم می‌کنند. کارگران ما روی خط فلاکت زندگی می‌کنند نه زیر خط فقر... در حال حاضر نیروهای کار بهره وری لازم را برای کارفرمایان ندارند، چون فقط جسم آنها در محل کارشان است و فکر و روحشان در پی شغل دوم برای تأمین معیشت خانواده شان است». (سایت حکومتی تابناک ۱۱ اسفند ۱۳۹۴)
ارائه این آمار و ارقام در حالی است که بنابرارزیابی های حکومت: «جدیدترین محاسبات از وضعیت هزینه‌های خانوار برمبنای بُعد خانوار ۳.۴۴ نفر نشان می‌دهد که هزینه ۲۳ قلم اصلی خوراکی در ماه به ۶۷۴۸۳۳ تومان و کل هزینه خانوار کارگری نیز به ۲۷۴۴۰۰۰ تومان رسیده است». (همان منبع بالا ۲۳ اسفند ۱۳۹۴)
در این شرایط اکنون منطقی ترین سوال که به ذهن بسیاری بویژه بخش های ضربه پذیرکشور مانند کارگران و روزانه مزد بگیران خطور می کند آنکه، چگونه مردم می توانند با هیولایی بنام «فقرو بیکاری» که ترجمان همان»فلاکت» در حاکمیت چپاولگر و غارتگر آخوندی است، دست و پنجه نرم کنند؟
با اعلام افزایش نرخ فقر در روزهای نخست فروردین بحق می توان گفت: «سالی که نکوست از بهارش پیداست».
تازه ترين خبر ها در كانال تلگرام نداي آزادي
 برگزاری مراسم جشن تولد کیانوش آسا بر سر مزارش در کرمانشاه








کرمانشاه - همزمان با سالروز تولد کیانوش آسا شهید قیام 88 از طرف مادر و سایر اعضای خانواده کیانوش، مراسمی بر سرمزارش در کرمانشاه برگزار شد و خانواده کیانوش به همراه دوستان و یارانش، یاد و راه او را گرامی داشتند. این مراسم در روز پایانی سال 94برگزار شد.

کیانوش آسا دانشجوی نخبه مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه علم و صنعت تهران بود که در تظاهرات 25خرداد 88 روبه‌روی پایگاه بسیج در حوالی میدان آزادی مورد اصابت گلوله پاسداران رژیم قرار گرفت سپس به دست عوامل اطلاعاتی رژیم ربوده و سه روز بعد جسد بی‌جانش در پزشکی قانونی پیدا شد.

گفتگو با عباس داوری مسئول کمیسیون کار شورای ملی مقاومت درباره حداقل دستمزد کارگران

 گفتگو با عباس داوری مسئول کمیسیون کار شورای ملی مقاومت درباره حداقل دستمزد کارگران



مجری: این روزها بحث تعیین حداقل دستمزد توسط شورای عالی کار رژیم مطرح است. ابتدا توضیح بدهید که معنی حداقل دستمزد چیست؟ و بعد نتیجه بحثهای شورای عالی کار رژیم را برای ما بگویید

پاسخ: سلام می‌کنم خدمت همه کارگران شریف و غیور میهن ما. عید نوروز شما مبارک باد. انشاالله این عید را منشأء خیر و برکت برای مردم ایران و به‌خصوص کارگران و زحمتکشان ایران‌زمین قرار بدهد. البته بالاترین خیر و برکت برای مردم ما سرنگونی این رژیم ضدانسانی و ضدشادی و ضدسرفرازی و شکوفایی ملت ما است.

در رابطه با سؤال شما باید بگویم در دنیای سرمایه‌داری، همواره یک جنگ بین کارگران و کارفرمایان بر سر حقوق کارگران و تعیین میزان آن، وجود داشته است. اما بالاخره سازمان بین‌المللی کار، مبنایی برای تعیین حداقل دستمزد در هر سال، با در نظر گرفتن عواملی مانند تورم، شاخصهایی را برای کشورهای مختلف، معین کرد. مهمترین شاخص حداقل دستمزد این است که این دستمزد بتواند هزینه یک خانوار 4نفره را تأمین کند.
مطابق ماده41 قانون کار رژیم و2 بند آن، «شورای عالی کار» مرکب از نمایندگان کارگران و نمایندگان کارفرمایان و نمایندگان دولت، «همه ساله موظف است میزان حداقل مزد کارگران را... تعیین نماید» و «حداقل مزد کارگران با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام می‌شود» و «باید به‌اندازه‌ای باشد تا زندگی یک خانواده.. را تأمین نماید». وقتی می‌گوییم حداقل دستمزد، به این معنی است که بدون در نظر گرفتن سالهای کار و یا تخصصهای کارگران و یا سایر حقوقی که کارگر دارد، باید محاسبه شود.

امسال مطابق اخبار و گزارشات رسانه‌های رژیم از جمله روزنامه حکومتی وطن امروز بتاریخ 20 اسفند 94، روز چهار شنبه 19اسفند «شورایعالی کار پس از ۷ ساعت مذاکره، حداقل دستمزد سال آینده مشمولان قانون کار را با ۱۴ درصد افزایش نسبت به سال جاری معادل ۸۱۲۱۶۴ تومان تعیین و تصویب کرد».

مجری: به نظر می‌رسد حداقل دستمزد برای سال 95 که تعیین شده، با سالهای قبل تفاوتهایی دارد. آیا هم‌چنان‌که سردمداران رژیم، از جمله وزیر کار روحانی مدعی هستند، مزد از تورم پیشی گرفته؟

پاسخ: وزیر کار آخوند روحانی، همان علی ربیعی که از مبتکرین انواع شکنجه در ایران بوده و عنصر شناخته شده‌یی، به‌خصوص برای کارگران میهن ما است، مدعی شده است که «با وجود شرایط بد اقتصادی در 3سال اخیر میزان افزایش مزد از میزان تورم پیشی گرفته است» و سپس با یک حساب سازی شیادانه مدعی می‌شود که «حداقل دستمزد کارگران را پارسال (یعنی برای سال 93) ۲۵ درصد افزایش داده بودیم که با احتساب سایر افزایشها در مجموع، مزد برای این سال 30.5درصد افزایش یافت. ربیعی ادامه داد: دستمزد کارگران را امسال (یعنی در سال 94) ۱۷ درصد افزایش دادیم که با احتساب سایر افزایش‌ها، این رقم در مجموع به ۲۰ و نیم درصد رسید» ربیعی بعد از این رقم سازیهای شیادانه در یک دروغ بزرگ دیگری می‌گوید «همه نمایندگان تشکلهای کارگری و کارفرمایی شناخته‌شده و قانونی کشور در جلسه شورایعالی کار حضور داشتند و پس از ساعتها بحث و گفتگو با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی کشور به جمع‌بندی رسیدیم». (روزنامه حکومتی وطن امروز 20اسفند 94)

اجازه بدهید که ابتدا دروغها و حساب سازیها و شارلاتان بازیهای این شکنجه‌گر معروف را نشان دهیم:
یکم_روزنامه جوان رژیم در 16اسفند 94، یعنی سه روز قبل از اعلان حداقل دستمزد نوشت: «امسال اولین سال است که کارگران اجازه حضور در جلسات شورای عالی کار را ندارند» علاوه بر آن خبرگزاری تسنیم نیز گزارش داد «طی یک اقدام ناگهانی نمایندگان کارگران از جلسات تعیین دستمزد حذف شدند و اجازه حضور در جلسات را نخواهند داشت» در حالی که علی ربیعی مدعی شده بود «همه نمایندگان تشکلهای کارگری... در جلسه شورایعالی کار حضور داشتند»

دوم-همین روزنامه جوان در همان تاریخ می‌نویسد کمیته تعیین دستمزد «در جمع‌بندی نشستها و جلسات خود، هزینه معیشت خانوار چهار نفره در سال جاری را بالغ بر ۳ میلیون و ۷۵ هزار تومان اعلام کرده بود. قرار بود محاسبات و تصمیمات این کمیته، مبنای تعیین حقوق و دستمزد سال آینده مشمولان قانون کار باشد»

می‌بینید که کمیته تعیین دستمزد، میزان حداقل دستمزد را حول 3 میلیون و 75هزار مشخص کرده ولی وزارت کار آخوند روحانی (آن‌چنان که ارگان بسیج ضدمردمی یعنی جوان نوشته) با بیرون راندن نمایندگان کارگران، حداقل دستمزد را تقریباً به یک چهارم تقلیل داده است.

سوم_دولت برای این‌که حداقل دستمزد کارگران برای سال 95 را در حداقل نگهدارد، از ماهها قبل شروع به زمینه‌سازی نمود. مثلاً سایت رژیمی جوان آنلاین نوشت «از محتمل‌ترین گزینه‌ها و سناریوهای حداقل دستمزد سال آینده می‌توان به ۸۱۲ هزار تومان و ۸۳۳ هزار تومان اشاره کرد» (سایت جوان آنلاین 27آذر 94) همچنین به‌نقل از علی ربیعی گفته شد «هیأت دولت با این استدلال که سال گذشته دستمزد کارگران 3 درصد بیش از تورم تعیین شد، اعلام کرد امکان افزایش حق مسکن کارگران وجود ندارد» (خبرگزاری فارس رژیم 21 دی 94)

چهارم-مهمتر از همه، مطابق گزارشات کارشناسان خود رژیم در سال 94 نسبت به سال 93، «از قدرت خرید کارگران ۳۸۹ هزار تومان کاسته شده است» این کارشناسان می‌گویند «به‌رغم اعلام تورم حدود ۱۲ درصدی در قسمت خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها در همین زمان، تورم تاثیرگذار در سایر مؤلفه‌ها عبارتند از ۴۰ درصد حمل‌ و نقل، ۲۳ درصد ارتباطات، ۱۹ درصد درمان و ۲۴ درصد آموزش» (وطن امروز 15اسفند 94)

یک نکته را لازم است توضیح بدهم که در سالهای 93 و 94، برخی نمایندگان کارگران و مشاوران آنها در شهرهای مختلف ایران، دست به یک سری بررسیهای علمی و تکنیکی در مورد هزینه‌ها و رابطه آن با تعیین حداقل دستمزدها زده‌اند. این بررسیها آن‌قدر دقیق، واقعی و در منطق کارآ است که رژیم مجبور می‌شود به‌رغم تصریح قانون کار، نمایندگان کارگران و مشاوران آنها را از جلسات شورایعالی کار اخراج کند.

سؤال: از یک طرف این بررسیهای دقیق کارگران وجود دارد، و از طرف دیگر کارگران با پوست و گوشت خود، چپاول وحشتناک را لمس می‌کنند، سردمداران رژیم، با این دروغها و حساب‌سازیها می‌خواهند چه کار کنند؟

پاسخ: البته دروغگویی، دجالیت و شیادی، هم‌چنان‌که سرکوبگری و چپاول از ماهیتهای این رژیم ضدبشری است. آنها با این حساب سازیها و دروغگوییها و با خاک پاشیدنها می‌خواهند بگویند ما حقوق کارگران را داده‌ایم و حتی از زبان علی ربیعی هم می‌گویند که «مزد بر تورم پیشی گرفته» تا آن چپاول نجومی را بپوشانند.

اگر درست دقت کنیم، همه موضوعات خلاصه می‌شود در حفاظت و حمایت رژیم از شدت چپاول و استثمار بی‌حد و حصری که آخوندها راه انداخته‌اند. بگذارید با آمار و ارقام نشان بدهیم که این رژیم ضدانسانی در 37سال گذشته، فقط با بازی با موضوعی به نام حداقل دستمزدها، چه بر سر کارگران ما، آورده‌اند؟ به این آمارها خوب توجه کنید:
یکم_خبرگزاری مهر رژیم در تیر ماه 94 با فرض این‌که متوسط دریافتی کارگران در سال 94 در هر ماه یک میلیون 200هزار تومان بوده، نوشته است که دخل و خرج کارگران در 37سال گذشته 2 میلیون تومان کسری پیدا کرده است. معنی این حرف این است که حداقل دستمزد کارگران در مقایسه با سال 1357، باید 3 میلیون و 200هزار تومان باشد. تا سطح زندگی کارگر مطابق همان سال1357 بماند. شما اگر بررسیهای ارگانهای مختلف رژیم را هم در نظر بگیرید، خواهید دید این عدد، کمترین عددی است که در مورد وضعیت معیشتی کارگران نوشته شده است. البته بگذریم که این خبرگزاری رژیم نیز به دروغ می‌گوید که گویا متوسط دریافتی کارگران در سال 94 یک میلیون و 200هزار تومان بوده است.

این خبرگزاری رژیم در توضیحات بعدی خود می‌گوید: «در دوران جنگ هیچ افزایشی برای دستمزد سالیانه کارگران در نظر گرفته نشد» (خبرگزاری مهر 26تیر 1394) ببینیم معنی واقعی این حرف چیست؟

مطابق آمار روزنامه جمهوری رژیم در 24اردیبهشت 90، «قیمت دلار در بازار غیررسمی در سال 1357 معادل 10 تومان و در سال 67 معادل 99 تومان» بود. حال اگر نرخ تبدیل دلار به ریال را، پایین‌ترین معیار تورم بگیریم. می‌بینیم در حالی که ضمن 10سال نرخ تورم به 1000 درصد رسیده، دستمزد کارگران، زیر پوش اختناق ناشی از جنگ ضدمیهنی، تفاوتی نکرده است. این واقعیت بسیار دردناک است که محصول آن در جامعه ایران واقعاً وحشتناک بوده است همینجا تأکید کنم که در تاریخ معاصر ایران، هیچ‌کسی به‌اندازه خمینی ملعون به کارگران میهن ما ضربه و ضرر نزده است. آن دجال تمامی تشکلهای کارگری، از سندیکاها گرفته تا نمایندگیهای کارگران را منهدم کرد و از بین برد. قانون کار را از بین برد و تا زمانی که زنده بود، اجازه نداد قانون کار تصویب شود. به این ترتیب خمینی نه تنها حاصل چندین دهه مبارز بی‌امان کارگران قهرمان ما را از بین برد، بلکه آنها را از هر نوع حمایت قانونی محروم کرد. این کار را کسی جز خمینی نمی‌توانست انجام دهد.

دوم- حسن هفده تن معاون وزیر کار گفت «بین سالهای 76 تا 90 سهم مزد در هزینه تمام شده تولید از 13 درصد به 5 درصد کاهش یافت» (خبرگزاری ایلنا 11اسفند 92). مشابه همین ارقام را در اسفند همین امسال نیز گفته‌اند که «سهم دستمزد در قیمت تمام‌شده کالا از سال ۷۵ تا ۹۳ از ۱۵ درصد به 5.6درصد کاهش یافته است» (وطن امروز 15اسفند 94)

یعنی دستمزد کارگران ضمن 15سال حدود ۲.۵ برابر کمتر شده است. حسن هفده تن معاون وزیر کار یک سال بعد اعتراف می‌کند: «قدرت خرید کارگران در ده سال گذشته یک سوم شد» (ابرار 27 دی 93)

در همین رابطه خبرگزاری مهر رژیم می‌نویسد: «بررسیها نشان می‌دهد در ۳۷ سال گذشته دست‌کم در ۱۵ سال، تغییرات دستمزد حقیقی در برخی دوره‌ها نسبت به سال قبل‌تر از آن، منفی است».

شما خودتان چه نتیجه‌یی از این آمار و ارقامی که در لابلای روزنامه‌های رژیم گم و گور شده می‌گیرید؟

بگذارید یک چیز را هم اضافه کنم که این رژیم در مقیاس جهانی هم در قعر جدول دستمزدهاست و از فاسدترین نظامات طبقاتی دنیا هم فاسدتر است. به‌عنوان مثال در مورد یکی از مهمترین معیارهای توزیع عادلانه ثروت در دنیا فاصله حداقل دستمزد کارگران و درآمد سرانه ملی است که از مجموع درآمدهای یک کشور بخش بر تعداد نفوس آن کشور محاسبه می‌شود که در ایران بر اساس آخرین خبری که سال گذشته خبرگزاری حکومتی تسنیم در سوم مرداد 93 داده درآمد سرانه ملی ایران 13451دلار بوده در حالی که درآمد کارگران حتی برای سال بعد بر اساس نرخ هر دلار 3500 تومان می‌شود 232دلار که ضرب در یک‌سال می‌شود 2784 دلار. حالا ببینید روزنامه حکومتی جوان روز 22اسفند 94 می‌نویسد: ”اتحادیه اروپا در الگوی تعریف دستمزد به درآمد سرانه ملی نظر دارد و دستور می‌دهد که دستمزد پرداختی سالانه نباید از حدود 50 درصد درآمد سرانه کمتر باشد“. یعنی ببیند این درآمدها کجا میرود، چطور است که 13میلیون کارگر فقط یک پنجم درآمد سرانه نصیبشان می‌شود و بقیه درآمدشان چطوری توسط باندهای مختلف حاکمیت آخوندی چپاول می‌شود.

مجری: پس آیا می‌شود نتیجه گرفت که از روز حاکمیت خمینی تا همین امروز پیوسته این رژیم ضدبشری، با انواع دروغها و سیاستهای پلید استثماری، تا آنجا که توانسته حقوق کارگران میهن ما را بلعیده است و میزان استثمار و چپاول مرتباً و به شکل پرشتاب فزاینده بوده است؟

پاسخ: حرف شما درست است. ولی اجازه بدهید یک نکته‌یی هم اضافه کنم که فقط به گذشته مربوط نمی‌شود، آینده هم مردم ما باید تاوان گذشته را بدهند. طیب نیا وزیر اقتصاد کابینه آخوند روحانی روز اول دیماه 94 اعلام کرد رقم بدهی دولت و شرکتهای دولتی 540هزار میلیارد تومان است و بدهی شرکت ملی نفت 160هزار میلیارد تومان است. (خبرگزاری فارس رژیم روز اول دیماه 94). مجموعه ‌این بدهی رژیم تقریباً 200میلیارد دلار است. این بدهیها به کدام طرفها است؟ بدهی به شرکتهای سپاه پاسداران و به بنیادهای ولی‌فقیه و به‌اصطلاح شرکای رژیم دارند. می‌بینید که اینها نه تنها گذشته را به‌اصطلاح خوردند و بردند، برای آینده هم همین که گفتند 200میلیارد دلار روی دست مردم ما بدهی برای شرکتهای خودشان گذاشتند. به این دلیل می‌بینیم مردم ما به نقطه‌یی می‌رسند که اعضای بدنشان را می‌فروشند. کلیه می‌فروشند، مغز استخوان می‌فروشند و و... .

مجری: با تشکر از شرکت شما در این مصاحبه.
تازه ترين خبر ها  در كانال تلگرام نداي آزادي
https://telegram.me/NedayeAzadii

کرج - نامه زندانی سیاسی حسن صادقی به شورای حقوق‌بشر ملل‌متحد

کرج - نامه زندانی سیاسی حسن صادقی به شورای حقوق‌بشر ملل‌متحد


شورای محترم حقوق‌بشر سازمان ملل:
این جانب حسن صادقی در سال 60در حالی که بیش از 16سال نداشتم دستگیر و تا سال 66 در زندان بودم، اتهام اصلی من، در واقع اتهامی بود که حکومت آن را متوجه پدر و مادرم می‌دانست ولی مرا به‌خاطر آنها محاکمه و محکوم کرد، پس از آزادی از زندان (بعد از 6سال) از آنجا‌یی که پدر و مادرم کماکان تحت تعقیب بودند، مسئولیت خانواده تماماً بر دوش من افتاده بود ولی به‌خاطر پدر و مادرم، هیچگاه از آزار و اذیت این حکومت در امان نبودم و تقریباً از همه حقوق اجتماعی نیز محروم بودم به‌طوری که به‌رغم این‌که تمام اموال و داراییهای ما را به بهانه پدر و مادر مصادره کردند اجازه دفاع و یا رسیدگی عادلانه به ما داده نشد و نه تنها مغازه (تنها منبع درآمد) بلکه حتی خانه پدریمان را هم مصادره کردند. در سال 91 که پدرم فوت نموده بود از آنجایی که از وابستگان و فعالان سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت بودند نه تنها اجازه برگزاری مراسم یادبود (اولیه‌ترین حقوق) پدرم را ندادند و با هجوم به خانه مراسم خانوادگی را هم برهم زدند، با توهین و اهانت به خویشان و بستگان، من و همسرم (فاطمه مثنی) و سپس دو فرزندم (ایمان و مریم) را دستگیر و به بند 209 اوین بردند. جرم من تنها مراسمی بود که برای پدرم آن هم در خانه خودمان گرفته بودیم و جرم همسرم هم، تنها داشتن برادری بود که او نیز از فعالان سازمان مجاهدین بود. من این نامه را هم در زندان گوهردشت کرج برایتان می‌نویسم چون تصور می‌کنم از جمله اقدامات غیرانسانی و ضد حقوق‌بشری این حکومت که اغلب شورای حقوق‌بشر سازمان ملل از آن بی‌اطلاع مانده و یا توجه چندانی بدان نشده، علاوه بر همه موارد مطرح شده تا کنون (عدم وجود حقوق اولیه شهروندی، عدم امکان دفاع و... ..) موضوع خانواده و وابستگان فعالان سیاسی است که هیچ امنیتی نداشته و پیوسته به‌خاطر اعضای فعال خانواده‌شان، مجرم و محروم از هر حقی تلقی می‌شوند و بدون هیچ محدودیتی پیوسته در معرض دستگیری، احضار، تهدید، تعهد کتبی... و بعضاً مورد هجوم قرار می‌گیرند. زمانی من و همسرم به‌خاطر وابستگان خانوادگی‌مان به محاکمه، حبس و محدودیت از حقوق اجتماعی محکوم بودیم و حال نوبت فرزندانمان است که به‌خاطر متهم بودن ما از اولیه‌ترین حقوقشان محروم شوند و معلوم نیست، تا چه نسل مجاهدین و یا اعضا و هواداران شورای ملی مقاومت را مجرم تلقی می‌کنند و در نبود هر گونه مرجع تظلم خواهی به چه مرجعی جز شما می‌توانیم مراجعه کنیم. شاید برای شما پذیرش این واقعیتها قدری مشکل باشد ولی در اینجا این‌که فرزندان را به‌خاطر والدین و والدین را به‌خاطر فرزندان و همه اینها به‌خاطر وابستگان و... را به محاکمه کشاندن و محروم کردن کاملاً عادی و معمول شده است و بعضاً تعجب هم نمی‌کنند... در آخر همین جرم خانوادگی ما (فعال سیاسی بودن پدر و مادر خودم) مرا به 15سال زندان محکوم کرده و همسرم هم به جرم داشتن برادری مخالف حکومت نیز به 15سال زندان محکوم شده، جالب است که تصریح کنم که از موارد بازخواست ما این بود که اصلاً شما چرا با هم ازدواج کرده‌اید. ؟ ؟ ؟ ؟
آری... . شاید چنین مواردی بسیار عجیب به نظر برسد ولی من و همسرم الآن داریم تاوان این فقدان اولیه‌ترین حقوق انسانی را می‌دهیم و مهمتر از همه و موضوع نگرانی ما در حال حاضر دو فرزند نوجوانمان هستند که واقعاً نمی‌دانیم کجا هستند و چه می‌کنند، مگر تنها یک روز در هفته که 20دقیقه ملاقات می‌دهند، یکبار باید ملاقات مادرشان بروند و یکبار در زندانی دیگر به ملاقات پدرشان... . فلذا من با توجه به وضعیت خودم و خانواده‌ام به تأکید می‌گویم که حتی به‌رغم تعیین گزارشگر ویژه حقوق‌بشر و رصد و نظارت مستمر نقض حقوق‌بشر آری... به تأکید می‌گویم که انبوهی از موارد نقض حقوق‌بشر هنوز که هنوز است مورد رسیدگی و بعضاً حتی مطرح و یا شنیده نشده است، لذا از آن شورای محترم حقوق‌بشر خواستار رسیدگی به این موارد بوده و به نوبه خود بر تداوم کار گزارشگر ویژه اصرار و تأکید دارم که در غیراینصورت امثال من تنها مرجع تظلم خواهی را در شرایطی که در اینجا هیچ حقی برایمان قایل نیستند را از دست می‌دهیم.
به امید رسیدگی مستمر و دقیقتر به موارد نقض حقوق اولیه
حسن صادقی زندان گوهردشت
رو نوشت گزارشگر ویژه حقوق‌بشرعفو بین‌الملل.
تازه ترين خبر ها  در كانال تلگرام نداي آزادي
https://telegram.me/NedayeAzadii

۱۳۹۵ فروردین ۲, دوشنبه

نامه زندانی سیاسی ارژنگ داودی به مناسبت ۲۹ اسفند یادروز ملی شدن صنعت نفت


ارژنگ داودی: امروز ریاکارانه واژه «ملی » را بر زبان ناموزون خود جاری می دارند...
نامه زندانی سیاسی ارژنگ داودی به مناسبت ۲۹ اسفند یادروز ملی شدن صنعت نفت






یادروز ملی شدن صنعت نفت در ایران
هم میهنان پراکنده در سراسر گیتی

طنز قضیه در رژیم فقیه اینجاست که همان سردمداران بی هنری که ملی گرایان را مرتد اعلام داشته ، نهضت ملی نفت و رهبر فقید آن را منکوب نموده و بلافاصله پس از پیروزی انقلاب ۵۷ با تاسیس « وزارت نفت » به دولتی کردن مجدد صنعت نفت کشور مبادرت ورزیدند، امروز ریاکارانه واژه «ملی » را بر زبان ناموزون خود جاری می دارند . همان کسانی که در ۳۷ سال گذشته وعده هایی از قبیل آب و برق مجانی ، توزیع پول نفت درب خانه ها و یا آوردن عایدات حاصله از نفت بر سر سفره های مردم را نشخوار کرده ولی عملکردشان بر خلاف همه آن شعارها بوده است. همان روضه خوانها و روضه گردهایی که در دورانی که قیمت نفت از مرز بشکه ای ۱۴۰ دلار نیز فراتر رفت در حالیکه روزانه ۲ و نیم میلیون بشکه صادر می کردند با ندانم کاریهای آمیخته به حرص و آز، چنان فاجعه های گوناگون اقتصادی آفریدند که در مقام مقایسه ، بیماری هلندی اقتصاد را می توان تنها تب مختصر و مفیدی به حساب آورد.
طنزتر اما آنکه همین سردمداران گنده گویی که پشتوانه اصلی عملیات تروریستی شان در خارج از کشور و سرکوبهای بی رحمانه شان در داخل کشور، درآمد بی حساب و کتاب نفت بوده اینک با رسیدن قیمت آن به به زیر بشکه ای ۳۰ دلار باز هم لاطائلات می بافند و علیرغم گذشت ۳۷ سال با پررویی هر چه تمام تر به توصیف برکات تخیلی آینده ای پرابهام می پردازند. همان اذهان علیلی که علیرغم ورشکستگی اقتصادی، استیصال سیاسی و زانو به خاک مالیدن در برابر کشورهایی که مصدق بزرگ بدون تحمیل هزینه های کمرشکن آنرا در دیوان لاهه محکوم و ایرانیان را در انظار جهانیان عزت بخشید و در آن برهه حساس زمانی از تاریخ جهان دو قطبی، صنعت نفت را در ایران ملی کرد. همان یاوه گویان خام اندیشی که هنوز در ازای فقر و فلاکت یک ملت بزرگ با تداوم تقبل پرداخت سخاوتمندانه بار مالی و هزینه تسلیحاتی بمنظور دامن زدن به فتنه انگیزی ها و نفاق پراکنی های روزافزون در منطقه آشوب زده خاورمیانه ، با صدور روزانه فقط یک میلیون بشکه نفت ۳۰ دلاری که حتی تکافوی هزینه انواع گروههای تروریستی از قبیل حماس، حزب الله، انصار الله ، سپاه بدرو .... را هم نمی دهد چه رسد به جنگ در سوریه ؟! با وقاحت هر چه تمام ترادعای مضحک نجات کشوری که به خاک مذلت نشانده اند را بر زبان دراز خود جاری می سازند.
پر مسلم آنکه ندانم کاران ماجراجویی که کشور را به ورطه نابودی کشانده اند نه تنها هرگز نمی توانند ناجی ایران و ایرانی باشند بلکه روز به روز در باتلاق خودساخته فروتر خواهند رفت و در این سیر قهقرایی ،همچنان ما را قربانی خواهند کرد. اینک تنها چاره باقیمانده برای این باند ۵۰۰ نفره یعنی راهزنان بی کفایت انقلاب ۵۷ که در ۳۷ سال گذشته از سر استیصال به انواع و اقسام رمالان هندی پناه برده اند شاید این باشد که از خلف ناخلف تر امام امت نیم درصدی شان بخواهند که برای نجات خود و جیبهای گله گشادشان دون کیشوت وار بپاخیزد؟! و دست به دامان هاری پاتر های انگلیسی شود.البته اگر مافیای روس به سرکردگی پوتین به غلامان حلقه به گوش خود در ایران به سرکردگی علی خامنه ای چنین اجازه ای را اعطا فرماید؟!
هم میهنان،
در طول دوران پس از انقلاب مشروطه ، تنش اصلی در جامعه ما در حق واقع برخورد بین گروههای مرتجع و مدرن بوده است. اینک نیز رژیم قرون وسطایی فقیه ، شعور و اراده لازم برای تجزیه و تحلیل واقعیت های ملموس در کشور ، منطقه و جهان را ندارد، لذا نمی تواند به علت ناکامی ها و سردرگمی هایی که از همان ابتدای امر به صورت صفت مشخصه و بارز این حکومت واپس گرا درآمده است را درک و تبیین نماید. هر چند که مرتجعین حاکم ، سرمایه های ملی و اهرم های اعمال زور را در چنگال خود دارند اما از سویی دیگر میلیونها انسان ناراضی وجود دارد که به پیشداری هزاران مبارز سیاسی روز به روز نسبت به قدرت جمعی خود، آگاه تر گردیده و برای پایان دادن به وضعیت رقت بار فعلی آماده تر می شوند. زیرا کاملا دریافته اند که به هیچ وجه نمی توان بحرانها و کورـ گره های موجود در کشور را در چارچوب ناساختارهای پوسیده جاری حل و فصل نمود بویژه با حضور همان ستم پیشگانی که به منظور بقای نامشروع خود ، جز تلخ کامی و بحران پردازی چیز دیگری برای ایران و ایرانی به بار نیاورده اند.
زنده باد ایرانی
پاینده باد ایران
درود بر مصدق ، یاران و یاوران نهضت بزرگ ملی نفت
پیش به سوی انقلاب سوم یعنی انقلاب دمکراتیک ایرانیان
ارژنگ داودی
زندان رجایی شهر بند ۱۰ سوئیت سیاسی
اسفندماه ۱۳۹۴ خورشیدی





۱۳۹۴ اسفند ۲۶, چهارشنبه

تعطیلی کلاس های ئاسو رستمی توسط مأموران لباس شخصی





تعطیلی کلاس های ئاسو رستمی توسط مأموران لباس شخصی




روز گذشته ۲۴ اسفند ماه، سه مأمور لباس شخصی با مراجعه به محل کار «ئاسو رستمی»، فعال مدنی و حقوق کودکان و با تهدید مسئول مرکز آموزشی غیر دولتی، بدون ارائه حکمی باعث تعطیلی کلاس های وی شدند.یک منبع مطلع در گفتگو با هرانا، ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر درایران، گفت: “روز گذشته سه مأمور لباس شخصی با مراجعه به محل کار ئاسو رستمی که یک مرکز آموزشی غیردولتی است، ابتدا با لحن خیلی تندی وی را تهدید می کنند که کلاس هایش را تعطیل کند و با مقاومت وی، به مسئول آموزشگاه مراجعه و می گویند اگر کلاس های رستمی در این محل ادامه داشته باشد، شما تاوانش را می دهید.”این منبع در ادامه افزود: “آقای رستمی در این مرکز آموزشی، درس «ترجمه و ویرایش متون، اسناد و مدارک سیاسى» تدریس می کرد که منافع آن به کودکان کار اختصاص داشت، این کلاسها با مراجعه و تهدید مأموران لباس شخصی و ایجاد رعب و وحشت در بین شاگردانش به صورت غیر قانونی تعطیل شد.”لازم به یادآوری است، ئاسو رستمی فعال مدنی، ۱۶ مهر ماه سال گذشته پس از برگزاری تجمع در مقابل دفتر سازمان ملل در حمایت از کوبانی به همراه چند فعال مدنی دیگر بازداشت شد و پس از طی دوران انفرادی و بازجویی به بند هشت زندان اوین منتقل شد.وی به دلیل فعالیت های مدنی مسالمت آمیز، به اتهام تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و توهین به رهبری به ۷ سال زندان محکوم شد، دادگاه وی به همراه سه فعال مدنی دیگر، توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه برگزار شد و نهایتا این افراد مجموعا به ۳۸ سال زندان محکوم شدند.فعالیت ها در شبکه های مجازی و انتشار مطالب انتقادی درباره وضعیت حقوق بشر و اعدام در ایران، همدلی و همراهی با خانواده های زندانیان سیاسی و خانواده های زندانیان محکوم به اعدام، شرکت در تجمعی در دفاع از کوبانی، همدلی با خانواده های قربانیان حوادث سال ۸۸ و ارتباط با فعالین حقوق بشر، مصداق اتهاماتی بود که علیه این فعال مدنی طرح شده بود.پرونده ئاسو رستمی هم اینک در شعبه ۳۶ و در مرحله دادگاه تجدیدنظر منتظر صدور حکم قطعی است، این فعال حقوق کودکان در تاریخ ۲۶ بهمن ماه سال جاری پس از شانزده ماه حبس آزاد شد، بر این اساس وی تا صدور و اجرای حکم به قید وثیقه آزاد خواهد بود.
تازه ترين خبر ها  در كانال تلگرام نداي آزادي
https://telegram.me/NedayeAzadii