۱۳۹۵ آبان ۱۰, دوشنبه

روز 13 آبان سالروز شهادت ستار بهشتي زير شكنجه ي پليس فتا است

روز 13 آبان سالروز شهادت ستار بهشتي زير شكنجه ي پليس فتا است




 اين شهيد بزرگوار با خون خود تاثيرات زيادي در جنبش سرنگوني رژيم آخوندي به جاگذاشت؛ اگر چه كه اين خون بسيار جوشان بود ولي الحق كه مادر و خواهرستار دركنار ديگر مادران شهيدان و تلاش ساير ايرانيان آزاده؛ اجازه ندادند كه اين خون آرام بگيرد.
ستار از زبان خودش
چرا شهادت ستار چنين تاثيراتي داشت؟ بهتر است كه پاسخ را از ميان نوشته ها وحرفهاي خود ستار بشنويم:
•  ستار در آخرین پستی که در  پاسخ به تهدید وزارت اطلاعات، روی وبلاگش گذاشت؛ نوشت:«بنده و امثال من وطن‌فروش نیستیم، عاشق ملت خود هستیم، شما هستید که بیگانه‌پرست و وطن‌فروش هستید» / ستار گفت؛ پاسخ اين نظام تنها سرنگوني است و ادامه داد؛ «شما اگر از اطلاع‌رسانی هراس دارید؟ یا از حکومت کناره‌گیری کنید و یا ظلم نکنید. شما بازداشت نکنید، شکنجه ندهید، سلاخی نکنید تا اطلاع‌رسانی هم نشود»
•  ستار در مسير مبارزه آزاديخواهانه اش؛ پرچم بيا بياي خود را برافراشت و به دشمن گفت؛ «هر کسی که صدای مخالفت بلند کند، قصد ساکت کردن آن را دارید، حتی اگر این ابراز مخالفت در گوشه خلوت خانوادگی افراد باشد. پس ما را از تهدیدات خود نترسانید چون ترسی در دل ما نیست، دیگر جای ترسی نمانده، شلاق و شکنجه شدن، ما را از اطلاع‌رسانی کردن باز نمی‌دارد. اگر شعار شما این است که ما بازداشت می‌کنیم، شکنجه می‌دهیم. شما سکوت کنید! شما اطلاع‌رسانی نکنید! شعار ما هم این است. پابه میدان گذاشتیم در این مبارزه یا از قفس تن رهایی می‌یابیم یا قفس ظلم شما را درهم می‌شکنیم»
•  همچنين  ستار رو به هر ايراني آزاده اي نيز نوشت و تعهدات آنها را نيز مشخص كرد و گفت: ‌«هرکس در اطلاع‌رسانی دریغ کند چاهی برای خود کنده است»
•  ستار در آخرين وبلاگش نوشت؛ كه در مسيري كه انتخاب كرده است؛ سر باز ايستادن  ندارد و اينكه دست از «طلب ندارم تا کام من برآید / یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید».
•  ... و ستار، كسي بود كه وقتي بازجويانش با تمام قدرت تازیانه را بر پیکرش فرود می‌آوردند؛ بر مرگ خنديد و هيبت شلاق و شكنجه و بازجويانش را به سخره ‌گرفت
و بدينسان وقتي وزارت اطلاعات  برایش نوشته بود که خفه‌ات می‌کنیم و دهانت را می‌بندیم؛ در شبهاي تاريك اين ميهن چون تندر ايستاد؛ خانه ميهن را روشن كرد و رفت و بعدها وزارت اطلاعات در جمعبندی این شکست گفته بود؛ «او فرد ناشناخته‌ای بود و چند نفر بیشتر وبلاگش را نمی‌خواندند، اما حالا میلیونها نفر با او و وبلاگش آشنا شدند»
بي شك ستار با مقاومتش تکثیر و در خون هزاران زن و مرد ايراني جاري شد؛  دو هفته بعد از شهادتش _ مجاهد قهرمان؛ غلامرضا خسروی كه خود در همان زندان به شهادت رسيد؛ درباره ستار نوشت: «جوان غیور، ستار قهرمان جان بداد، او را کوفته و زخمی و مضطرب تحویل بند ۳۵۰ اوین دادند می‌گفت... خیلی شکنجه شدم، آویزانم کردند، به‌سر و شکمم می‌کوبیدند، فحش و توهین و ضرب و شتم بود که می‌بارید، بدنم درد می‌کند، باز هم فردا به پلیس فتا می‌برندم، بگویید چه کار کنم که زیر شکنجه طاقت بیاورم، به مادرم گفته‌ام که اگر من شهید شدم، غصه‌دار نباشد و افتخارکند» و بعد از شهادت ستار نه تنها مادرش بلكه هزاران هزار مادر ديگر به چنين فرزنداني افتخار كردند.

تجمع اعتراضی نمایندگان جامعه آزمایشگاههای بالینی سراسر کشور در تهران

تجمع اعتراضی نمایندگان جامعه آزمایشگاههای بالینی سراسر کشور در تهران




صبح امروز دوشنبه 10 آبان نمایندگان جامعه آزمایشگاهیان بالینی ایران در مقابل وزارت بهداشت رژیم در تهران تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواهان مطالبات خود شدند. جامعه آزمایشگاهیان ایران از سراسر استانها و شهرهای ایران از جمله اصفهان، خراسان رضوی، آذربایجان شرقی و قزوین و همچنین از بیمارستانهای مختلف در تهران در این تجمع حضور دارند.
 مطالبات تجمع‌کنندگان از جمله عبارتند از
مطالبات هشتگانه جامعه آزمایشگاهیان ایران:
یکم. ابلاغ قانون مشاغل سخت و زیان آور درجه سه
دوم. ابلاغ مصوبه ارتقای بهره‌وری
سوم. تشکیل نظام جامع آزمایشگاهی کشور
چهارم. اجرای طرح رتبه‌بندی شغلی
پنجم. احیای دکتری حرفه‌یی علوم آزمایشگاهی
ششم. اصلاح و اجرای طرح پرداخت بر مبنای عملکرد
هفتم. بازتعریف و بازنگری ساختاری آزمایشگاه
هشتم. ثبت سی‌ام فروردین در تقویم رسمی کشور به نام «روز آزمایشگاهیان

این تجمع اعتراضی در حال حاضر به بیش از 500 نفر رسیده است و مستمر در حال افزایش است.

@NedayeAzadii            كانال نداي  آزادي

۱۳۹۵ آبان ۱, شنبه

برای هم بغضم. شعله‌ی پاکروان – شهین مهین فر

برای هم بغضم. شعله‌ی پاکروان – شهین مهین فر


فاجعه است در وطن خود غریب باشی
و ما غریبیم.
حرفهای‌مان را نمی‌فهمند. وقتی فریاد می‌کشیم درد داریم

اشکهای‌مان را نمی‌بینند. وقتی در چشمه‌ی چشمهایمان
طغیان می‌کنند و سیلاب می‌شوند
ضجه‌های‌مان را نمی‌شنوند. گوشهایشان را گرفته‌اند
انسان. درد انسان را می‌فهمد. اما آنها همه را آزار می‌دهند.

ما غریبیم. ما غریبانه غریبیم.
شعله‌ی نازنینم امروز بر مزار گل پرپر شده‌ات. ریحانه

به سوگ نشستی تا بگویی
هر روز که می‌گذرد. دلتنگی ات بیشتر می‌شود
و چه زیبا مکنونات دلت را فریاد کشیدی.
اما هزاران افسوس. آن که باید بشنود. نمی‌شنود
ما در وطن خود غریبیم
ای وای. ای داد از بیداد.

@NedayeAzadii            كانال نداي  آزادي

معنی استعفا یا برکناری ۳وزیر کابینه روحانی

معنی استعفا یا برکناری ۳وزیر کابینه روحانی



پس از چند روز کش و قوس و تأیید و تکذیبهای پیاپی، سرانجام استعفا یا برکناری سه وزیر ارشاد و آموزش و پرورش و ورزش کابینه حسن روحانی قطعی شد و توسط محمد باقر نوبخت سخنگوی دولت روحانی (1) نیز اعلام شد. البته نوبخت همه تردستی خود در کلاشی و پشت هم‌اندازی را به‌کار گرفت که به‌رغم بیش از 40دقیقه چانه زدن، هیچ حرف مشخص و روشنی درباره علل این استعفاها بیان نکند. به‌نوشته روزنامه حکومتی وطن امروز (29مهر) «این برای نخستین‌بار است که یک دولت «خبر رسمی» تغییر 3 وزیر کابینه را اعلام نمی‌کند و خبر رسمی تغییر در این وزارتخانه‌ها را با خبر انتصاب سرپرستها اعلام می‌کند». با این همه از خلال به نعل و به میخ زدنهای نوبخت و همچنین از علائم و مواردی که از گوشه کنار رژیم درز کرده، وجوهی از واقعیت را می‌توان مشاهده کرد و با کنار هم گذاشتن آنها به تصویری نزدیک به واقعیت دست یافت. مجموع این داده‌ها حاکی از آن است که این ترمیم کابینه به روحانی تحمیل شده است؛ چرا که او طی 3سال و نیم گذشته، به‌رغم فشارهای باند مقابل، ترکیب کابینه خود را ثابت نگه‌داشته بود، زیرا می‌دانست هر گونه عقب‌نشینی در برابر فشارهای باند مقابل، انگیزه رقیب را برای وارد آوردن فشارهای بیشتر، افزایش می‌دهد و عقب‌نشینی‌های بیشتری را در پی دارد. کمااین‌که اکنون که در انتهای دوره خود مجبور به عقب‌نشینی شده شاهد ابراز نارضایتی رفسنجانی و بخشی از باند روحانی در قبال این ترمیم هستیم (2).

سایت تابناک متعلق به پاسدار رضایی این اقدام روحانی را «پاسخ به مطالبات» خامنه‌ای در «حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی» توصیف کرده است.

اما واقعیت این است که تمام این فشارها از ناحیه باند رقیب نبوده، بلکه نارضایتی‌های عمیق اجتماعی و فضای انفجاری جامعه نیز عامل مؤثری است که روحانی را بر آن داشت تا این سه وزیر را «بز بلاگردان» دولت خود کند (3). عارف سردسته جریان موسوم به اصلاح‌طلب در مجلس ارتجاع این تغییرات را ناشی از مطالبات مردمی دانسته و به این ترتیب به نارضایتی عمومی از روحانی اذعان نموده است (4).

رسانه‌های باند رفسنجانی روحانی به‌وضوح به این واقعیت اذعان می‌کنند، از جمله روزنامه حکومتی ابتکار 29مهر نوشت: «نباید فراموش کرد که این تغییر در راستای جلب رضایت 3قشر پرتعداد جامعه انجام شده است».

در باند ولی‌فقیه نیز کیهان خامنه‌ای این استعفاها را حرکت نمایشی برای پوشاندن شکست روحانی در زمینه معیشت و اقتصاد و اجرایی نشدن برجام توصیف کرده و روزنامه جوان ارگان بسیج (29مهر) نیز می‌نویسد «برکناری وزیر آموزش و پرورش… در ایام نزدیک به انتخابات معنایی جز تلاش برای به دست آوردن مقطعی دل 16میلیون ایرانی ـ خانواده‌های دانش‌آموزان و معلمان ـ و خریدن رأی ندارد».

برخی عناصر باند خامنه‌ای مانند رضا سراج یک گام جلوتر رفته و این اقدام را مانوری انتخاباتی برای سپردن این وزارتخانه‌ها به باند موسوم به اصلاح‌طلب توصیف کرده‌اند تا در انتخابات96 حمایت آنها را به دست بیاورد. (5) 

به هر حال، داده‌های موجود، بیانگر دو واقعیت است:
نخست، ضعف روحانی در مرحله پسابرجام؛ فارغ از این‌که این عقب‌نشینی و دادن امتیاز به باند مقابل است، یا باند متحد، یا به مردم و اقشار ناراضی! 

دوم، فارغ از این‌که این استعفاها جنبه اعتراضی دارد یا با خواست روحانی انجام شده باشد، عامل تعیین کننده، فضای اعتراضی و خشم انفجاری اقشار به جان آمده است و می‌توان دید که این خشم و اعتراض اکنون چگونه از قاعده به بدنه نظام و اکنون به رأس رژیم رسیده و به ریزش وزیران راه برده است.

ضعف و در گل‌ماندگی روحانی یا وزیران معزول، حتی در تحلیلهای عناصر باند خود او هم جای نمایانی دارد. صادق زیبا کلام، برکناری علی جنتی را خواسته روحانی دانسته، چرا که جنتی در برابر فشارها و تهاجم دلواپسان، ضعف نشان داده و در برابر فشارهای آنان برای لغو کنسرت در قم و مشهد تسلیم شده است؛ به‌خصوص که چندی پیش روحانی تصریح کرده بود: «هیچ وزیری نباید در برابر هیچ فشاری کوتاه بیاید» (6).

به این ترتیب ضعف و بی‌مایگی علی جنتی در ماجرای کنسرتها، ژست روحانی را که می‌خواست از نمد کنسرتها، کلاهی برای نمایش انتخاباتی خود بدوزد، خراب کرد و جزای جنتی عزل او بود.

به این ترتیب به نظر می‌رسد برکناری 3وزیر، به‌رغم فصل مشترکشان، هر یک دلیل و علت خاص خود را دارند. در مورد وزارتخانه‌های ورزش و آموزش و پرورش، به نظر می‌رسد انباشت نارضایتی جامعه فرهنگیان و جامعه ورزشی نقش اصلی را داشته است. زیباکلام با اشاره به ماهیت نمایشی برکناری این دو وزیر و تضادهای لاینحل وزارتخانه‌های متبوعشان می‌نویسد: «در وزرات آموزش و پرورش حدود ۹۰درصد بودجه به پرداخت حقوق فرهنگیان تعلق دارد، تحت این شرایط که وزیر کنترلی بر بودجه ندارد، هر شخص دیگری هم وزیر باشد، نمی‌تواند تغییر یا فعالیت خاصی انجام دهد». اظهارات چندی پیش گودرزی وزیر مستعفی ورزش نیز مؤید همین واقعیت است. (7) 

به هر حال روشن است که بن‌بست و درگل‌ماندگی دولت روحانی و نگرانی شخص او از بابت نتایج نمایش انتخاباتی آتی، به‌ویژه پس از بر باد رفتن امیدهای ناشی از اجرای برجام دلیل این برکناریها در 6، 7ماه باقی‌مانده از دوره اول ریاست‌جمهوری اوست، اما نکته این جاست که این اقدام و آشکار کردن ناگزیر شکاف، وضعیت روحانی را در رویارویی با باند رقیب ضعیفتر و آسیب‌پذیرتر می‌کند؛ گواه این مدعا، یادداشت روز کیهان خامنه‌ای (28مهر) با عنوان «کار از تعمیر گذشته» می‌باشد. این مقاله، استعفای وزیران و ترمیم کابینه روحانی را «آفتابه خرج لحیم» توصیف کرده و خاطرنشان می‌کند که این کل دولت روحانی است که شکست خورده و باید کنار برود. اما واقعیت این است که اگر روحانی کنار برود آیا کسی هست که بتواند گاری در هم شکسته نظام را از این باتلاق بیرون بکشد؟ پاسخ، مطلقاً منفی است! 

پانویس: ــــــــــــــــــــــــــــ
1
ـ تلویزیون رژیم ـ 28مهر
2
ـ رفسنجانی: «به اسم نقد، کارشکنی می‌کنند و می‌خواهند مردم را از انتخاب عاقلانه خود پشیمان کنند». (روزنامه آرمان ـ ۲۸/۷/۹۵) 

3
ـ نوبخت در مصاحبه تلویزیونی (28مهر) چند بار به فشارهای اجتماعی با عباراتی از قبیل «مطالبات مردم» «توقعات جامعه» «مطالبات جامعه بزرگ فرهنگیان و خانواده‌ها» «مغفول ماندن بحث جوانان» اشاره کرد.

4
ـ خبرگزاری حکومتی ایسناـ 28مهر 95
5
ـ سایت تلگرامی رضا سراج ـ 27مهر
6
ـ سخنرانی روحانی در مراسم گرامیداشت روز پزشک ـ اول شهریور 95

7
ـ گودرزی طی اظهاراتی که در ایران ورزشی 4مهر 95 درج شده، ضمن تأکید بر این‌که دیگر حاضر به ادامه کار در کابینه روحانی در دور بعد نیست، گفت: «بنده از آذرماه سال گذشته یعنی ۹ماه، یک ریال بابت پروژه‌های عمرانی خودم دریافت نکرده‌ام. خب یک مدیر چگونه می‌تواند موفق جلوه کند؟ موقعی که بسازد، توسعه بدهد، فضاها را گسترش بدهد و…».

@NedayeAzadii            كانال نداي  آزادي

۱۳۹۵ مهر ۲۲, پنجشنبه

تایید حکم شش سال زندان دبیرکل کانون صنفی معلمان با کیفر خواست تجمعات صنفی معلمان در دادگاه تجدید نظر


تایید حکم شش سال زندان دبیرکل کانون صنفی معلمان با کیفر خواست تجمعات صنفی معلمان در دادگاه تجدید نظر


شعبه 36 تجدید نظر دادگاه انقلاب این حکم را ۱۸ مهرماه به وکیل عبدی ابلاغ کرده است بر اساس گفته معلمان، حکم شش سال زندان اسماعیل عبدی دبیرکل کانون صنفی معلمان با کیفرخواست تجمعات صنفی معلمان در دادگاه تجدید نظر تأیید گردیده است.

بر اساس اخبار دریافتی شعبه 36 تجدید نظر دادگاه انقلاب این حکم را ۱۸ مهرماه به وکیل عبدی ابلاغ کرده است.
هرشهروند یک گزارشگر
هم میهنان باما درتلگرام همراه باشید @NedayeAzadii كانال نداي آزادي

قتل‌عام67 در گرماگرم محرم

قتل‌عام67 در گرماگرم محرم



به‌دلیل نزدیکی ماه محرم، بازار عقد و ازدواج، آن‌سوی دیوار و حصار گوهردشت داغ بود. صدای بوق ماشین عروس و جیغ کودکان لحظه‌یی قطع نمی‌شد.

بعد از شام، با صدای آشنا و بی ‌هنگام مورس به‌خود آمدیم. آواز دل‌انگیز ضربه‌ها! بوسه‌های تب‌دارِ سر انگشتانی بود که بر پیشانی سرد دیوار می‌نشست. آوازی که نشان از رازی نو، آغازی نو و پروازی دوباره داشت.

با یک خیز، سیامک خودش را به گوشه سمت ‌چپ سلول رساند و بعد از ضربه‌یی زوجی، پیام تکرار شد:
- «امروز دادگاه قیامت بود. بچه‌های بند1، در حالی‌که گمان می‌کردند به بند سابق‌شان برمی‌گردند و از شادی سر از پا نمی‌شناختند اعدام شدند.


- وقتی از اولین صفی که برای اعدام می‌رفتند پرسیدیم کجا می‌روید، خندیدند و گفتند قرار شده برگردیم بند3. آخرین نفرِ صف گفت بالاخره بعد از 6 ماه برمی‌گردیم. وقتی محمد شنید بچه‌ها را برای اعدام از بند بیرون کشیدند گفت اعدام برای چی؟ مگر می‌توانند حکمی که خودشان صادر کرده‌اند را عوض کنند. آن‌هم بعد از هفت ‌سال. آن‌هم اعدام! مگر چه‌کار کردیم 


- بچه‌هایی که بعدازظهر فهمیدند بقیه اعدام شده‌اند گفتند شاید این خونها خلقی را به خروش و خیزش وادار کند و همگی با لبخند، مرگ را در آغوش گرفتند.


- امروز تعدادی از بچه‌های فرعی7 هم که همه دوبار دستگیری بودند اعدام شدند.


- ناصریان چند کیسه پول پاره شده و ساعت خُردشده را با عصبانیت داخل دادگاه برد. ظاهراً بچه‌ها قبل از اعدام، پولها و ساعتهایشان را ریز ریز کرده بودند تا دست پاسداران نرسد.


- دادگاه تا ساعت 9 شب تمام نشده بود و هنوز ادامه دارد». 


سکوتی سنگین و سخت و خاکستری در سینه‌ها پیچید. هر نگاه آهی شد و هر نفس راهی بر سپیده و سیمای سربداران می‌گشود.

دوباره صدایی ریز و وسوسه‌انگیز! انگار دیوار نفس می‌کشید. این آهنگِ هماهنگ، پژواک زیبای نبضی بود که هوش و حوصله را تحریک می‌کرد:
«- اعدامهای امروز بند1: نعمت اقبالی، علیرضا حسینی، قربانعلی درویش، اصغر رضاخانی، مسیحا قریشی، قاسم محب‌علی، محمدصادق عزیزی، هادی صابری، قدرت نوری، منوچهر رضایی، ناصر بچه‌میر، محمد جنگ‌زاده، احمد نعلبندی، رحمان چراغی، مهدی فریدونی، مجید مشرف، محمد کرامتی، علیرضا رضوانی، عباس پورساحلی، علی شاکری، حسین رحیمی، عباس یگانه جاهد 


اسامی سایر اعدام‌شدگان امروز:
ایرج لشکری، علی زادرمضان، محمود میمنت، رضا میرمعصومی، علی آذرش، رضا ثابت‌رفتار، جواد ناظری، صمد رنجبر، محمود تاجگردون، حجت سرکرده، ابراهیم غیوری، اسدالله ستارنژاد، مهرداد اشتری، تقی داودی، کیومرث میرهادی…». 

واژه‌ها حرف می‌زدند. هر اسم، رسمی و یادگاری از فدا؛ هر تصویر، آهنگی و جنگی بی‌صدا بود. آهنگی زیبا و هماهنگ از صدا و تصویر و خاطره.

روزهای پایانی مرداد، با آواز و زمزمه عزاداران حسینی که ضعیف و تکه‌تکه به‌گوش می‌رسید، متوجه ماه‌ محرم و دهه عاشورا شدیم.

لحظه‌یی تصاویر صداهایی که هفته قبل، از هلهله و جیغ جوانترها و بوق ناممتد ماشین‌ِعروس شنیده بودم و صداهای جدید -عزاداری- در ذهنم ترکیب شد:
«تجسّمِ تبسمِ عروسی با جامه سپید و بلند، و طبال سیه‌پوش و بالهای زرد سنج در میان رقص پروانگان در آتش.


انگار نقاش زبردستی همه تناقضات جهان را در تابلو کوچکی ترسیم کرده است: یک‌طرف جشن و سرور؛ گوشه‌یی سینه‌زنی و آه عزاداران، و در این قسمت؛ تنها صد متر این‌ طرفتر: ریسمان است و داغ و دشنه پاسداران، صلابت است و گلو و سینه آفتابکاران! 

عاشورای حسینی و کشتار خمینی
عجب تقارن و پیوندی! چه پرشکوه و چه ماندگار! 
در سالروز شهادت پیشوا و پرچمدار بزرگ آزادی، معصوم‌ترین نگاهها و زیباترین ترانه‌ها بر دار می‌شوند. باز هم مظلومیت و فدا و صداقت است که در یک صف به صلیب می‌ایستد. این‌بار پیکار، بی‌سلاح و کشتار، بی‌صداست. انگار طنین و پژواک پرچمدار هنوز در گوشها می‌پیچد:
پایداری؛ رمز ماندگاری و خیزش؛ آغاز رویش است.
امروز؛ باغها ویرانه‌اند؛ عاقلان دیوانه‌اند؛ قاصدکان پروانه‌اند؛ 

امروز زیباترین تبسم جهان در دستان توفان می‌میرد 
خوشا به‌حالتان! ای‌کاش همراهتان بودم».
@NedayeAzadii            كانال نداي  آزادي
به‌دلیل نزدیکی ماه محرم، بازار عقد و ازدواج، آن‌سوی دیوار و حصار گوهردشت داغ بود. صدای بوق ماشین عروس و جیغ کودکان لحظه‌یی قطع نمی‌شد.

بعد از شام، با صدای آشنا و بی ‌هنگام مورس به‌خود آمدیم. آواز دل‌انگیز ضربه‌ها! بوسه‌های تب‌دارِ سر انگشتانی بود که بر پیشانی سرد دیوار می‌نشست. آوازی که نشان از رازی نو، آغازی نو و پروازی دوباره داشت.

با یک خیز، سیامک خودش را به گوشه سمت ‌چپ سلول رساند و بعد از ضربه‌یی زوجی، پیام تکرار شد:
- «امروز دادگاه قیامت بود. بچه‌های بند1، در حالی‌که گمان می‌کردند به بند سابق‌شان برمی‌گردند و از شادی سر از پا نمی‌شناختند اعدام شدند.


- وقتی از اولین صفی که برای اعدام می‌رفتند پرسیدیم کجا می‌روید، خندیدند و گفتند قرار شده برگردیم بند3. آخرین نفرِ صف گفت بالاخره بعد از 6 ماه برمی‌گردیم. وقتی محمد شنید بچه‌ها را برای اعدام از بند بیرون کشیدند گفت اعدام برای چی؟ مگر می‌توانند حکمی که خودشان صادر کرده‌اند را عوض کنند. آن‌هم بعد از هفت ‌سال. آن‌هم اعدام! مگر چه‌کار کردیم 


- بچه‌هایی که بعدازظهر فهمیدند بقیه اعدام شده‌اند گفتند شاید این خونها خلقی را به خروش و خیزش وادار کند و همگی با لبخند، مرگ را در آغوش گرفتند.


- امروز تعدادی از بچه‌های فرعی7 هم که همه دوبار دستگیری بودند اعدام شدند.


- ناصریان چند کیسه پول پاره شده و ساعت خُردشده را با عصبانیت داخل دادگاه برد. ظاهراً بچه‌ها قبل از اعدام، پولها و ساعتهایشان را ریز ریز کرده بودند تا دست پاسداران نرسد.


- دادگاه تا ساعت 9 شب تمام نشده بود و هنوز ادامه دارد». 


سکوتی سنگین و سخت و خاکستری در سینه‌ها پیچید. هر نگاه آهی شد و هر نفس راهی بر سپیده و سیمای سربداران می‌گشود.

دوباره صدایی ریز و وسوسه‌انگیز! انگار دیوار نفس می‌کشید. این آهنگِ هماهنگ، پژواک زیبای نبضی بود که هوش و حوصله را تحریک می‌کرد:
«- اعدامهای امروز بند1: نعمت اقبالی، علیرضا حسینی، قربانعلی درویش، اصغر رضاخانی، مسیحا قریشی، قاسم محب‌علی، محمدصادق عزیزی، هادی صابری، قدرت نوری، منوچهر رضایی، ناصر بچه‌میر، محمد جنگ‌زاده، احمد نعلبندی، رحمان چراغی، مهدی فریدونی، مجید مشرف، محمد کرامتی، علیرضا رضوانی، عباس پورساحلی، علی شاکری، حسین رحیمی، عباس یگانه جاهد 


اسامی سایر اعدام‌شدگان امروز:
ایرج لشکری، علی زادرمضان، محمود میمنت، رضا میرمعصومی، علی آذرش، رضا ثابت‌رفتار، جواد ناظری، صمد رنجبر، محمود تاجگردون، حجت سرکرده، ابراهیم غیوری، اسدالله ستارنژاد، مهرداد اشتری، تقی داودی، کیومرث میرهادی…». 

واژه‌ها حرف می‌زدند. هر اسم، رسمی و یادگاری از فدا؛ هر تصویر، آهنگی و جنگی بی‌صدا بود. آهنگی زیبا و هماهنگ از صدا و تصویر و خاطره.

روزهای پایانی مرداد، با آواز و زمزمه عزاداران حسینی که ضعیف و تکه‌تکه به‌گوش می‌رسید، متوجه ماه‌ محرم و دهه عاشورا شدیم.

لحظه‌یی تصاویر صداهایی که هفته قبل، از هلهله و جیغ جوانترها و بوق ناممتد ماشین‌ِعروس شنیده بودم و صداهای جدید -عزاداری- در ذهنم ترکیب شد:
«تجسّمِ تبسمِ عروسی با جامه سپید و بلند، و طبال سیه‌پوش و بالهای زرد سنج در میان رقص پروانگان در آتش.


انگار نقاش زبردستی همه تناقضات جهان را در تابلو کوچکی ترسیم کرده است: یک‌طرف جشن و سرور؛ گوشه‌یی سینه‌زنی و آه عزاداران، و در این قسمت؛ تنها صد متر این‌ طرفتر: ریسمان است و داغ و دشنه پاسداران، صلابت است و گلو و سینه آفتابکاران! 

عاشورای حسینی و کشتار خمینی
عجب تقارن و پیوندی! چه پرشکوه و چه ماندگار! 
در سالروز شهادت پیشوا و پرچمدار بزرگ آزادی، معصوم‌ترین نگاهها و زیباترین ترانه‌ها بر دار می‌شوند. باز هم مظلومیت و فدا و صداقت است که در یک صف به صلیب می‌ایستد. این‌بار پیکار، بی‌سلاح و کشتار، بی‌صداست. انگار طنین و پژواک پرچمدار هنوز در گوشها می‌پیچد:
پایداری؛ رمز ماندگاری و خیزش؛ آغاز رویش است.
امروز؛ باغها ویرانه‌اند؛ عاقلان دیوانه‌اند؛ قاصدکان پروانه‌اند؛ 

امروز زیباترین تبسم جهان در دستان توفان می‌میرد 
خوشا به‌حالتان! ای‌کاش همراهتان بودم».

@NedayeAzadii            كانال نداي  آزادي

۱۳۹۵ مهر ۱۸, یکشنبه

#‏ايران -ادای احترام #دکتر #محمد #ملکی در کلیسای #ارامنه #تهران نسبت به #استاد«نشان تانیک»


#‏ايران  -ادای احترام #دکتر #محمد #ملکی در کلیسای #ارامنه #تهران نسبت به #استاد«نشان تانیک»






روز جمعه16 مهرماه95 دکتر محمد ملکی با حضور در کلیسای ارامنه تهران در مراسم چهلمین روز درگذشت استاد «نشان تانیک» هنرمند مجسمه ساز نسبت به این هنرمند برجسته ادای احترام کرد.لازم بذکر است آخرین اثر هنری زنده یاد استاد تانیک، سردیسی از دکتر محمد ملکی بود که پس از تکمیل توسط ماموران اطلاعات جمهوری اسلامی مصادره و به زندان اوین برده شد.             

@NedayeAzadii            كانال نداي  آزادي