#ايران -فرهنگ رفتاری رژیم ولایت فقیه
به كدام سمت حركت مي كند
از یافته های علوم سیاسی در می یابیم هنگامی که در تمرکز منابع
قدرت مطلقه یک نظام حکومتی، شکافی شکل بگیرد و رو به گسترش رود، این امر نشان واضحی
از بحران این نظام سیاسی دارد. حال آن که نظام ولایت مطلقه فقیه، از روز اول شکل گیری
دارای این بحران در رأس نظام بود و بحران هژمونی، واژه یی علمی و متناسب با این وضعیت
بود. این بحران در کنار سایر مشکلات و معضلات و رخدادهای غیرمترقبه نظیر موضوع اتمی
و یا فشارهای اقتصادی و نارضایتی های گسترده توده یی، قوام و یکپارچگی و انسجام هیأت
حاکمه را دچار ضعف و چند پارگی و چند شقه یی کرد که بیش از سی سال است رژیم باآن دست
به گریبان است. اما تکامل و دیالکتیک این مجموعه یی از بحران ها و معضلات و دشواریها
و گرفتاریهای رژیم که گوشه یی از آن خود را در سوریه و عراق و یمن نشان می دهد و بخشی
از آن در برجام و پیامد و طبعات آن، رژیم را شب به شب به تاریکی و وحشت و هراس انداخته
است. تا جایی که بنیانگذاران صغیر ولایت فقیه به یکدیگر مارک ضدولایت فقیه می زنند
و در بحران هژمونی، همدیگر را خائن و بی دین می نامند. در نتیجه جنگ باندهای سیاسی
رژیم مفهومی جز از میدان به بدر کردن رقیب، معنای دیگری ندارد و همین قاعده است که
اعمال قدرت و خشونت نسبت به یکدیگر (چه برسد به منتقدان و دیگراندیشان و اپوزیسیون
اصلی رژیم) را حاکم بر زندگی سیاسی گردانده است.
معلوم است که مطابق این فرهنگ رفتاری رژیم ولایت فقیه، مردم
”اتباع“ حاکم تلقی شده و حقی برای مشارکت در حاکمیت و حتی ابراز نظر در مورد سرنوشتشان
را نیز ندارند. این شیوه سلطه و سلطنت و حکومت، خواهان و مشتاق و زمینه ساز فرصت طلبی،
انفعال، کناره گیری، بدبینی، چاپلوسی و دیگر عارضه های رفتاری ضد مردمی است. با این
حال همه این بحرانها، یکدیگر را تغذیه کرده و باعث تشدید وخامت اوضاع رژیم فرسوده،
فاسد و فلاکت پرور گردیده است. یعنی این که بحران هژمونی در رأس نظام، تشدید کننده
بحرانهای اجتماعی- اقتصادی گردیده است، که خود را در وضعیت فلاکت بار اقتصادی نشان
می دهد. از سوی دیگر مردم تحت ستم آخوندی هر چه بیشتر و دم افزونتر ازمبانی فکری و
دینی و فرهنگی رژیم فاصله یی نجومی می گیرند و نارضایتی های طبقات محروم جامعه اعم
از کارگران،زحمتکشان، پرستاران، بازنشستگان و حتی اقشار نسبتا مرفه دیروز که به صف
فقرای جامعه پیوسته اند، همه و همه بر بار و دوش ولی فقیه ارتجاع چنان سنگینی نموده
است که آه و فغان آن از چهار سوی بازار فریبکاری آخوندها بلند گردانده است. رژیمی که
به لحاظ ساختاری به هیچ وجه امکان تبدیل شدن به یک رژیم متعارف و کلاسیک عصرکنونی را
ندارد، لاجرم بحران هژمونی اش بازتابی است از سلطه، تفوق، حاکمیت و هژمونی بحران در
کل رژیمی بنام ولایت فقیه...
و دور نیست این رژیم با وجود اپوزیسیون ذیصلاح، دارای برنامه،
رهبری شناخته شده و مردمی و قدرت تشکیلاتی بالا و حضور در صحنه نبرد و کارزار داخلی
و بین المللی، دودمان خمینی را به موزه تاریخ بفرستد.
https://telegram.me/HoghogheMoalem
پاسخحذف