#ايران -روزآغازشده است
عشق
راه افتادهست.
روز
آغاز شدهست.
مرغ باران
از سر شاخهی ابر
پرید.
مادر داغ طلوع
بر لب «کنگرهی عرش» نشست.
عشق از چینه و دیوار
کشیده بالا
شعر از چشم شهیدان
بوسه برمیچیند
واژه با واژه و جمله با سطر
متحد، همپیمان...
همه نـیهای سر «دار»،
بلند میخوانند
شورش باغ
تبر میشکند
روز
آغاز شدهست...
با دلم روشنی و پیوندیست
خبری در راه است...
***
روز
آغاز شدهست
کوچهها خلوت نیست
داغها متحدند
رنجها کرده گره مشت خروش
گورها ملتهباند
لالهها، توفانی...
عشق
راه افتادهست...
***
خواب
دست برداشت از این چرمینشب!
ـ او هم از خود خالیست...
من شنیدم از شب
ـ حتا ـ
که پی مهتاب است...
***
عشق
راه افتادهست
مادران:
داغ
گرفته از قلب
خواهران: پارههای آتش
گوی عصیان بر کف...
رعشه بر کنگرههای شب چرمین فقیه
آب در خوابگه قصر مـور...
روز
آغاز شدهست...
***
ـ لب بام
این همه غوغا چیست؟
این همه خورشید
از کجا آمدهاند؟
ـ سالها آمدهاند!
غم و اندوه و سکوت
رخت تنهایی خود افکنده.
در حیاط خانه
زندگی
داده درفش
به سرانگشت سـرو.
روز
آغاز شدهست...
عشق
راه افتادهست...
با دلم مژدهیی از روشنی و پیوندیست
خبری «از صدف کون و مکان» در راه است...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر