۱۳۹۴ بهمن ۳۰, جمعه

#ايران -هنگام وقوع کجا بودی؟





#ايران -هنگام وقوع کجا بودی؟


من زیر باران می‌گریستم از شوق،
و در خیابانهای بی‌عابر
می دویدم به سوی تنهایی...
خورشید شانه‌ام را بوسید
و من ماه نیمه را مثل یک سیب گاز زده
می فشردم میان انگشتهایم
هنگام که نیمه دیگرش گم بود.
در کهکشانی از ابر و ماه
کولیانه در ستاره‌ای بی‌نام رقصیدم
و آب از چشمه‌ای نوشیدم
که گوزنهای مجروح را می‌شناخت.
هنگام وقوع در جنگلی گمشده در رؤیا
من به سوی شعر رفتم
و بی‌آن‌که در بزنم
وارد خانه‌ای از واژه ها شدم.
در اتاق شادی ها
تو نمی‌دانی؟ یا که می‌دانی؟
هنگام وقوع شعر

من ترا دیدم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر